جدول جو
جدول جو

معنی باب جده - جستجوی لغت در جدول جو

باب جده
(بِ جَدْ دَ)
یکی از چهار دروازۀ مسجد حرام (مکۀ معظمه). (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زِ جُرْ رَ / رِ)
نوعی باز. شاهین:
از شکوه عدل و امن او تذرو و کبک را
باز جره زقه داد و چرغ زیر پر گرفت.
مسعود سعد
لغت نامه دهخدا
(جَ)
ده کوچکیست از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 56 هزارگزی شمال باختری راور و 5 هزارگزی شمال راه فرعی کوهبنان به راور سکنۀ آن 15 تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) ، محله ای به شیراز
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آنرا باب الیهودیه نامند. یکی از چهار دروازۀ جی (اصفهان) که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است. رجوع به باب الیهودیه و محاسن اصفهان چ طهران صص 92- 93 شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان، در 60 هزارگزی شمال زرند و 12 هزارگزی خاورفرعی زرند به راور، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
متداول. معمول. مرسوم. مد شدن. رجوع به باب شود
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
دروازه ای بکوفه. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آنرا باب اسفیش نیز نامند. یکی از چهار دروازۀ جی اصفهان است. رجوع بباب اسفیش شود. (محاسن اصفهان چ طهران ص 92 و 93)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر در 21هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف، متصل به مرزن آباد. کوهستانی، معتدل. دارای 65 تن سکنه. و آب آن از چشمه و نهر محلی است. محصول آن غلات، ارزن و شغل اهالی زراعت، تهیۀ چوب و زغال است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی چ قاهره صص 27- 107شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باب شدن
تصویر باب شدن
رایج شدن رواج یافتن مدشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باب شدن
تصویر باب شدن
((شُ دَ))
مد شدن، معمول شدن
فرهنگ فارسی معین
تداول یافتن، رایج شدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمول شدن
متضاد: منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
مفتوحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
Opened
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
ouvert
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بالا جاده، آبادی ای بزرگ در جنوب شرقی کردکوی از سدن رستاق
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
aberto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
открытый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
geöffnet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
відкритий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
otwarty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
打开的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
খোলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
کھلا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
aperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
wazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
açılmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
열린
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
開いた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
खोला हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
terbuka
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
เปิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
geopend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
abierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
פתוח
دیکشنری فارسی به عبری